-
بازی های کودکانه
سهشنبه 6 تیر 1391 16:15
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 تازه میفهمم بازی های کودکی حکمت داشت تمرین روزهای نفس گیرزندگی بود قطعا روزی صدایم را خواهی شنید... روزی که نه صدا اهمیت دارد نه روز .. این آینده ,کدام بود که بهترین روزهای عمر را حرامِ دیدارش کردم؟ “ زنده یادحسین پناهی “
-
تغییرات
چهارشنبه 31 خرداد 1391 04:49
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 “ قلبم میزند محکم و وحشیانه فقط میزند ونمیداند که دل هم طاقتی دارد ” اوضاع دنیا بسیار زیبا شده! و اهل آن نیز زیباتر...!!! اوضاع همه آنها دائم در تپش است- و برخی مدتهاست در تپشند- درست مثل قلب من.. ..تنها تفاوتشان این است که: تپش قلبم تصویر ندارد...
-
دنیا
شنبه 27 خرداد 1391 11:28
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 باب الحوائج امام موسی کاظم(علیه السلام): مَثَلُ الدّنیا مَثَلُ الْحَیَّهِ، مَسُّها لَیِّنٌ وَ فى جَوْفِهَا السَّمُّ الْقاتِلِ، یَحْذَرُهَاالرِّجالُ ذَوِى الْعُقُولِ وَ یَهْوى اِلَیْهَاالصِّبْیانُ بِأیْدیهِمْ. مَثَل دنیا همانند مار است که پوست...
-
رفتار من
شنبه 6 خرداد 1391 00:15
رفتار من عادی است اما نمی دانم چرا این روزها از دوستان و آشنایان هرکس مرا میبیند از دور میگوید: این روزها انگار حال و هوای دیگری داری! اما من مثل هر روزم با آن نشانیهای ساده و با همان امضا، همان نام و با همان رفتار معمولی مثل همیشه ساکت و آرام این روزها تنها حس می کنم گاهی کمی گنگم گاهی کمی گیجم حس میکنم از روزهای...
-
بازگشت
چهارشنبه 20 اردیبهشت 1391 08:23
از دوردست ها می آیم سرزمینی آنسوی اقیانوس که پلکانی به سمت آسمان دارد . . بهشت را طی کرده ام؛ با گامهایم و از نگاهم تب خاطره می بارد رد پایم ستاره می پاشد و تو ایستاده ای ابتدای نورباران جاده تا گامهایم را دنبال کنی برای ورود به نور مطلق ابدیت محض . . . از دوردست ها می آیم جایی که تلفن همراه نداری یا اینترنت ماشین...
-
حال دل
شنبه 16 اردیبهشت 1391 10:53
به قول یکی از دوستان: اینجا در دنیای من گرگها هم افسردگی مفرط گرفته اند دیگر گوسفندی نمی درند، به نی چوپان دل می سپارند و آواز گریه سر می دهند
-
معلم
چهارشنبه 13 اردیبهشت 1391 13:18
هوای این دوازده بهشتی اردیبهشتی، هوای توست؛ هوای تویی که با تخته سیاه عکس خانوادگی می گیری و سکوت خشک صندلی های چوبی را تر ... پس امروز را به هوای خودت نفس بکش؛ به هوایی که هوایش به هوای تو آب پاشی شده! یک مشت شبوی بارانی سهمت از امروز امروز ؛ امروزی که تقویم ها می گویند مبارک است..! (چندسطر بالا قرار بود که دیروز...
-
مادر...
چهارشنبه 6 اردیبهشت 1391 14:54
آقا جان: موکول می کنم گله هجر را به بعد امروز حال مادرتان رو به راه نیست...
-
دوستتان دارم
دوشنبه 28 فروردین 1391 08:55
امام صادق علیه السلام : رَجُلاً یَسأَلُ اَبا عَبدِ اللّه علیه السلام فَقالَ: الرَّجُلُ یَقولُ أَوَّدُکَ، فَکَیفَ أَعلَمُ أَنَّهُ یَوَدُّنى؟ فَقالَ: اِمتَحِن قَلبَکَ، فَإن کُنتَ تَوَدُّهُ فَإنَّهُ یَوَدُّکَ؛ شخصى از امام صادق علیه السلام پرسید: گاهى به من گفته مى شود: دوستت دارم. از کجا بدانم که (راست مى گوید و) دوستم...
-
سردرگم
چهارشنبه 23 فروردین 1391 11:10
زمین تنهاست آسمان تنهاتر و در این میانه غباری معلق مانده است!
-
سرگردان
شنبه 19 فروردین 1391 08:31
خسی سرگردان سوار موج جویبار . . گردابی است در این میان می چرخم و می چرخم ............................... آااااااااااااااااااااای تو مهربان ! صافی صبور چشمه سار مرا دریاب...
-
حول حالنا...
یکشنبه 13 فروردین 1391 09:29
نفست طراوت بهار دارد و حضورت عطر خاک باران خورده می آورد با کدام نم باران از آسمان نازل خواهی شد، دل را زیر کدام صاعقه جلا دهیم حول حالنا الی احسن الحال
-
فواید تکنولوژی
جمعه 11 فروردین 1391 22:56
بغض رهایم نمی کند اما در جواب پیامک احوالپرسانه ات می نویسم: عالی ام، هیچ وقت به این خوبی نبوده ام! ... اشکم در آمده! نوشته ای: "قشنگی فاصله در این است که یادمان می اندازد کسی هست تا دلتنگش شویم" فاصله مان آنقدر زیاد شده، که حقیقت خودمان را در مجاز عبارات گم کرده ایم... و تو مدتهاست از حالم خبر نداری!
-
جستجوگر
پنجشنبه 10 فروردین 1391 08:36
برای آغازت نمایشنامه ای نوشته ام که در آن نقشی ندارم و تو تنها " جستجوگر"ی... حالا؛ تمام شهر را بگرد! می خواهم مشابهی بیابی که لبت را خندان کند دلت را خون...!
-
سرزمین آفتاب
دوشنبه 7 فروردین 1391 12:05
برای نبودنت نوشتنم نمی آید .............................. دوست دارم نباشی و ازدور عاشقت باشم . . نزدیک که می شوی مرگ بر وجودم سایه می افکند بوی کافور می شنوم رد خون می بینم ..................... دوست دارم از دور عاشقم باشی و تمام راههایت رو به خلوتم مسدود باشد . . بوران بود و راهدار خوبی نداشتیم بهمن تمام جاده را...
-
ربیع الأنام
سهشنبه 1 فروردین 1391 10:11
نیمی از یاسین روزی دقایق پایان سالمان شد و نیم دیگر آغازگر سال نو! ۱۴ بار آیه نور خواندیم تا فراموشمان نشود زیر سایه کدام آسمان هستیمان برقرار است... هوا هنوز سرد است اما از لحظه تحویل سال گرمای حضور تو انگار أحسن الحالی برایمان رقم زده که بر وجودمان بارقه امید می تاباند؛ السلام علیک یا ربیع الأنام و نضرة الأیام...
-
داغ تو
جمعه 26 اسفند 1390 21:04
زخم بر دلم گذاشتی خیالی نیست «هر چه از دوست می رسد نیکوست» با داغ پیشانی ام چه کنم...؟!!! ....................... حالا به هر آینه ای که می رسم قبل از خودم تو را می بینم!!!
-
حصار
یکشنبه 21 اسفند 1390 12:38
ما؛ بازماندگان همان نسلیم که از عشق منع شدند! حالا؛ به جای همه لحظه های زندان عشق می ورزیم! کمیل می خوانیم به ارحم ضعف بدنی که رسیدیم به دستان یکدیگر فکر می کنیم... ندبه خوان می شویم درست سر أین استقرت سر به زیر می افکنیم یعنی همان بهتر که نمی دانیم! نمازمان بدون خم ابروی یار صفا ندارد مسابقه ناگفته ای داریم برای بعد...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 20 اسفند 1390 08:14
هرزه نیستم آنقدر قید و بند دارم که خواجه شیراز هم می داند!!! فقط؛ ویرانم... *** میان من وتو بسی حرفهای ناگفته مانده! از کرامت و بزرگواری تو از جهالت و روسیاهی من... *** حیات هر انسانی را دو روی است آنکه خودش را در وسعت دیدگان دیگران می شناسد و آنکه دیگران نمی دانند وتنها خودش می شناسد! *** تمام قصه های کودکی شوخی شوخی...
-
جدایی
جمعه 19 اسفند 1390 21:35
نادر سه سال است که در میانمان نیست سیــمیـن هم رفت... *** یاد جلال هم بخیر!
-
زمینی!!! (۲)
سهشنبه 16 اسفند 1390 00:14
نطلبیده اش مراد است ! جدول حل نمی کنم تشته نیستم ... کامت را می گویم! *** گلویم می سوزد خیلی داغ بود... درست همان گودی کوچک پایین گردنم به وسعت لبهایت *** دستانت عطر گندم زار آغوشت رقیب باغ گیلاس لبانت ترنم دل انگیز شکوفه های سیب پشت کرده ای به دنیــــــــــــــــا در برزخ هوای دلت می کشی مرا تا دوزخ و بهشت مرا ساده...
-
خلأ زمان
دوشنبه 15 اسفند 1390 08:47
عقربه هایم به هم ریخته هر کدام به سویی می چرخد یکی تندتر، یکی کند تر شبیه ساعت های شماطه دار کارتون های کودکی دیوانه شده ام! اما از هر طرف که می رود، برمیگردد سر جای اول... ساعت صفر! .............................................. پ ن : کسی نپرسید چرا اندیشه های سبزت سیاه شده اند؛ حتی تو!
-
حرف حساب
شنبه 13 اسفند 1390 00:11
به اصول ریاضی بدبینم؛ ریاضی زبان انصاف نیست! آنقدر خشک است که حرف حساب نمی فهمد! تو بگو؛ وقتی مثبت های خیلی بزرگ را در یک منفی کوچک ضرب کنیم، اگر حاصل مثبت نشود بی عدالتی نیست...؟! چرا وقتی تمام احساسمان را تقسیم می کنیم ، تکثیر نمی شود...؟! چه فرق می کند علاقه مان را جمع کنیم یا ضرب...؟! میان دو خط عمود متقاطع یا...
-
زمینی!!!
پنجشنبه 11 اسفند 1390 21:02
سرما دارد خداحافظی می کند با دوری نرگس زار چه کنم ؟! بوی آغوش تو می دهد... ............. عاشق آدامس نعنایی ام طعم لبهای تو را دارد.. ............. نمی خواستم اینگونه بنویسم شیرینی گناه حضورت شیطان باغ میوه ام شده از سیب شروع کنیم...؟!
-
زلال نام تو
چهارشنبه 10 اسفند 1390 10:40
برفها که آب می شوند شهر یکپارچه زمزمه جویبار می شود و طنین نام نیکویت را در تمام شیارهای سبزه رو جاری می کند... حالا دیگر؛ گیاهان با معجزه نام تو بهار را به تجربه خواهند نشست...
-
تفاوت
چهارشنبه 10 اسفند 1390 10:33
تمام اختلافمان همین است؛ عاشق زاده شده ام! و شعر یعنی احساس، یعنی عشق شاعر شیفته آزادی ست و تو ؛ در بند می خواهی ام...
-
سبوح قدوس...
دوشنبه 8 اسفند 1390 08:55
انگار من ایستاده ام این سوی پل، تو آن سو همه چیز در این میانه تعیین می شود؛ اعتبار دنیا وجاهت زمین رفعت آسمان... *** گام هایم را بشمار...!
-
قاف ۲
یکشنبه 7 اسفند 1390 07:46
قاف؛ سوگند حضرت حق است به اساسی ترین حق انسان به نون والقلم *** می نویسم، پس هستم
-
بادام های تلخ
پنجشنبه 4 اسفند 1390 11:28
سیب ســرخی رها شده در زلال جویبارم؛ دستی که به چیــــدنم قد برافراشته بود، قدردان داشـــــته هایش نـبود... ..................................................... سیب و انار میوه عشقند، انجیر و زیتون ثمر بهشت!! تو بگو؛ تکلیف بادام های تلخ را...؟! ذهــن من و سپیـــــــده بادام های تلــخ یاد تــو و گـــــزاره بادام هـای...
-
بن بست
سهشنبه 2 اسفند 1390 11:53
به کدام سو بگریزم از حصار خاطراتت زمین بوی تو میدهد گیرم که جاده ای به کهکشان بکشند بی هوای تو زندگی نمی دانم! ................................................ زلال آبی اندیشه ات را کوره راه خاکی سطورم سد می کند... گریزی نیست، از من بگذر تا رها شوی...