بدترین جواب درمقابل "دوستت دارم"...

"دوستت ندارم" یا "از تو متنفرم"..  نیست...


: "داری دروغ میگی..."


عشقت برایم مهارت آفرید...

رقاصه ماهری شده ام...

برای تو هم بدنشد...

نوازنده زبده ای شده ای...


بس که هر سازی تو زدی,من رقصیدم...



دستاشو میگیری؟...چقدمحکم؟...

لبهاشو میبوسی؟...زیاد یا کم؟...

حتی اگه چشاش,قشنگ تر ازمنه...

بگو جامو نمیگیره... حتی یِِ کم...


یا نرو...

یا بمان...

حق انتخاب داری...


هی لامصب...

یکبار هم که شده بیا و "دست "هایت را به من بسپار...

فقط بلدی مرا "دست" خدا بسپاری؟؟...


خدایا...

یا دلم رو بند نکن...

یا بند دلم رو پاره نکن...

گاهی حس میکنی دلت عجیب می گیرد.نمی دانم چه می گیرد,شاید بیماری, شاید صدایش شاید هم خودش را برای تو می گیرد.

گاهی حس میکنی دلت کبود شده,  اصلا اکسیزن رسانی نمی کند,  اصلا اکسیزن نمی گیرد , شاید هم می خواهد خودکشی کند و رگی را دورحلقش بسته و تا حلقت بالا آمده که خودش را از همان جا به پایین پرتاب کند, آن وقت است که حس میکنی گلویت گرفته,  حس میکنی بغض در گلو داری,  گلویت سنگینی میکند و ناگهان دلت خودش را از گلویت به پایین پرتاب میکند, یا مثلا به اصطلاح خودمان نردبان از زیر پایش کشیده می شود و می میرد.ودقیقا همین لحظه است که اشک هایت جاری می شود.به خیالت بغضت ترکیده , اما نه...دلت پریده...

گاهی خیال میکنی قلبت میزند , نمی دانی چرا؟ نمیدانی چگونه؟فقط میدانی میزند.شاید خودش را به جداره های قفسه سینه میزند,  شاید هم خودش را به آن راه میزند.به همان راهی که که او آمده بود.همانی که نه اسب داشت نه سوارکار ماهری بود.فقط یک چیز عجیبی توی چشم هایش بود که دلت را وادار به زدن کرد.اصلا شاید زدن قلبت نیز یادگار همان غریبه ی آشناست.اگر اینطور باشد باید گرامی اش بداری و بنامی اش:ضربان.

میدانی چرا این اسم را انتخاب کردم؟

چون ضرب چشمان آن غریبه دلت را رقصاند و حس کردی دلت میزند درحالیکه داشت می رقصید دلت ولی نمی دیدی.

دلت معتاد ضرب آن غریبه شد.از آن به بعد هر وقت هوای او را میکند میزند.نه چیز خاصی که نمیزند,  مثل بعضی ها که مواد میزنند.او جور دیگری میزند.او ضربان میزند,  به یاد ضرب دیده آن بی اسب نا سوارکار. ولی تو هیچ وقت ندانستی که دلت چه میخواهد از زدن؟ هدفش چیست از کوبیدن؟ چرا می گیرد؟ چگونه می رقصد و ...

هنوز نمی دانم امروز هنگام تولدم,یک سال از عمرم کم شدیا یک سال به آن اضافه .....  


"گاندی"                               

 وقتی با آهت جان می دهم...

 و با نگاهت جان می گیرم

پس ....پس....هنوز دوستت دارم....

ای که تویی دلیل بی قراری ام

با تو ولی بهاری ام بهاری ام بهاری ام

شب که شود پرم زبوی عطر تو

روز پر ازخماری ام خماری ام خماری ام