قاف

عاقبت سی مرغشان سیمرغ شد

قاف

عاقبت سی مرغشان سیمرغ شد

چله نشینی*

گفتند: چله‌نشینی‌ کن.

چهل‌ شب‌ خودت‌ باش‌ و خدا و خلوت...

شب‌ چهلمین‌ بر بام‌ آسمان‌ برخواهی‌ رفت...!

و من‌ چهل‌ سال ... از چله‌ بزرگ‌ زمستان‌ تا چله‌ کوچک‌ تابستان را به‌ چله‌ نشستم،

اما هرگز بلندی‌ را بوی‌ نبردم! زیرا...

از یاد برده‌ بودم‌ که‌ خودم‌ را به‌ چهلستون‌ دنیا زنجیر کرده‌ام ...






*این مطلب را به وسوسه "احمد-ا" از بین یادداشتهای قدیمی دوستی یافته و بازنشر نمودم