قاف

عاقبت سی مرغشان سیمرغ شد

قاف

عاقبت سی مرغشان سیمرغ شد

حال من ...

نیستم

راست می گویید

اما در شریانهایم هستی جاری است

و به هر گرهی که پشت پلکهای تو می خورم

برای حرمت تمام نمای معصومیت آغوش وا می کنم

به گفتن عفواً لک یا کریم
!!!

نظرات 5 + ارسال نظر
12154 پنج‌شنبه 9 آذر 1391 ساعت 08:57 http://niloo12154.blogfa.com

برای"خدا"بروزم و محتاج دعا

احمد-ا شنبه 11 آذر 1391 ساعت 15:00

سلام
خوش اومدی سرور بزرگوار
با کدامین فانوس بالاخره اومدی ؟!
فکر میکردم
فتله ی تمام فانوس ها را کشیدی پایین
و
تو هم
خوب باش
به تو چه که در انتظارت می نشینم !

خلوت من یکشنبه 12 آذر 1391 ساعت 21:32

من چه سبزم امروز
و چه اندازه تنم هوشیار است
نکند اندوهی، سر رسد از پس کوه
چه کسی پشت درختان است؟
هیچ، می‌چرخد گاوی در کرت
ظهر تابستان است
سایه‌ها می‌دانند، که چه تابستانی است
سایه‌هایی بی‌لک،
گوشه‌یی روشن و پاک،
کودکان احساس! جای بازی این‌جاست
زندگی خالی نیست
مهربانی هست، سیب هست، ایمان هست
آری
تا شقایق هست، زندگی باید کرد
در دل من چیزی است، مثل یک بیشه نور، مثل خواب دم صبح
و چنان بی‌تابم، که دلم می‌خواهد
بدوم تا ته دشت، بروم تا سر کوه
دورها آوایی است، که مرا می‌خواند
دورها آوایی است، که مرا می‌خواند

خلوت من شنبه 18 آذر 1391 ساعت 08:14

سلام
با شعر محصول اشتباه وبلاگم به روز شد
منتظر بازدید و نظرتان هستم
متشکر

بانو یکشنبه 3 دی 1391 ساعت 12:20 http://zeinabbanu.blogfa.com

سلام زیبا بود دوست عزیز خوشحال میشم به منم سر بزنیی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد