قاف

عاقبت سی مرغشان سیمرغ شد

قاف

عاقبت سی مرغشان سیمرغ شد

حال من ...

نیستم

راست می گویید

اما در شریانهایم هستی جاری است

و به هر گرهی که پشت پلکهای تو می خورم

برای حرمت تمام نمای معصومیت آغوش وا می کنم

به گفتن عفواً لک یا کریم
!!!