قاف

عاقبت سی مرغشان سیمرغ شد

قاف

عاقبت سی مرغشان سیمرغ شد

سبوح قدوس...


 

انگار من ایستاده ام این سوی پل، تو آن سو


  

           



همه چیز در این میانه تعیین می شود؛


اعتبار دنیا


وجاهت زمین


رفعت آسمان...



***


گام هایم را بشمار...!




نظرات 23 + ارسال نظر
سیمرغ دوشنبه 8 اسفند 1390 ساعت 09:00 http://khanehaftom.blogsky.com


آتشفشان چشمانت

بزرگترین زلزله قرن را رقم می زند

وقتی؛

قیامت نگاهت

گدازه های مذاب برتنم می باراند!

سیمرغ دوشنبه 8 اسفند 1390 ساعت 09:03 http://khanehaftom.blogsky.com


بیا دوباره آشتی کنیم

..با همه سازهای کوک نشده آرزوهامان

و برای رسیدن کلاغ به خانه اش

سطر سطر قصه را از نو بنویسیم!

سیمرغ دوشنبه 8 اسفند 1390 ساعت 09:06 http://khanehaftom.blogsky.com


رفیق؛

همه چیز دیده بودیم الا شراکت در روح

این یکی را هرگز نخواهم دید

ولی با تو

به تجربه نشسته ام...!!!

سیمرغ دوشنبه 8 اسفند 1390 ساعت 09:12 http://khanehaftom.blogsky.com



دوست دارم شبیه بچه مدرسه ای ها کاغذ و مدادی بردارم و دو تا قلب تو در تو بکشم با یک تیر بزرگ که از یکی رفته داخل و از اون یکی بیرون اومده .. با قطره های خونی که روی صفحه پخش شده...

اما انگار فایده ای ندارد

تو را به من نمی رساند...فقط

جراحت قلبم را عمیق تر می کند!

صهبانا دوشنبه 8 اسفند 1390 ساعت 09:47 http://sahbana.blogsky.com

پلها همواره زجر کشیده اند
چه اینکه اگر از آنها بگذریم بار عبور ما را بر دوش گرفته اند و خیال می کنیم انجام وظیفه کرده اند.
و اگر مهیای عبور نباشند ، شاید به مقصد نرسیده باشیم ... اما آنها هستند که ویرانی را تجربه کرده اند .

صهبانا دوشنبه 8 اسفند 1390 ساعت 09:51 http://sahbana.vastblog.com/

لشکر کشیده نگاهت تا شهر آشوب دلم ...
با این اسیر خسته، مهربان تر باش...

آدم جاذبه را بسیار پیش تر از نیوتن کشف کرد...
آنجا که او را از عرش ، به زیر کشیده بود.

مشتاق نگاهتان در صهبانای وست بلاگ هم هستم .

صراطی دوشنبه 8 اسفند 1390 ساعت 10:16

زیبایی نوشته هایت اگرچه به زیبایی کلامت نیست... اما آنچه تکرارش همواره برایم تازه است، تراوشات ذهن توست؛ خواه به کلام بلزرد، خواه به قلم بلغزد..

[ بدون نام ] دوشنبه 8 اسفند 1390 ساعت 10:21

انگار زمزمه روح نواز حضرت اقدس، گوش دلم را نوازش می دهد و آهسته نجوا می کند:
نمی خواهد آن سوی پل رابنگری...
عزیزم مراقب همان جایی باش که اکنون ایستاده ای...
نحن اقرب من حبل الورید

مهر دوشنبه 8 اسفند 1390 ساعت 10:45

شراکت در روح نداریم.روحت مال من است.جسمت رانمیدانم .اصلا ذات روح این است مامنی یابد آرام میگیرد.دلبری ببیند دلداده میشود.

مهر دوشنبه 8 اسفند 1390 ساعت 10:55

سطرسطرقصه را هم که بنویسی بازکلاغ به خانه اش نمیرسد/شکارچی درکمین است.انگارآخرهمه قصه ها باید این باشد/پس تنها دل به ساز باید بست و از صدای زندگی حظ برد/پس کوکش کن

احمد-ا دوشنبه 8 اسفند 1390 ساعت 14:58


-۲ دو تا یکی
-۳ سه تا یکی.
.
.
- ۹ نه تا یکی
- ۱۰ یک و صفر
-۱۱ دو تا یکی
- ۱۲ یک و دو ( دو تا یکی )
.
.
.
- ۱۹ یک و نه ( ۹ تا یکی )
- ۲۰ دو ( دو تا یکی ) و صفر
.
.
.
- ۹۹ نه ( ۹ تا یکی ) و نه ( ۹ تا یکی )
۱۰۰ یک و دو صفر
.
.
.
همش ۱ ! برای ۱ ( ۲و ۳و ۴ و . . . ) یکها داخلشان فقط ۱
۲ و ۳ و ۴ و . . .
شمردم
n یکی
بنام
2
3
4
.
.
.
باز رسیدم به 1 !
فقط و فقط 1 !
اول و آخرش یک

برداشت زیبایی بود دوست عزیز... سپاس

راستی آدرست اشتباهاْ پاک شده!

اگه ممکنه برام بذار

سیمرغ دوشنبه 8 اسفند 1390 ساعت 15:39 http://khanehaftom.blogsky.com


از دنیای جبر می آیم... تا دیار احتمالات چقدر راه است؟!

سیمرغ دوشنبه 8 اسفند 1390 ساعت 16:05 http://khanehaftom.blogsky.com


در شهر وبا آمده..

می گویند تنها درمانش عشق است

اگر از این حوالی رد شدی

نگاهی بینداز

شاید عاشقت شوم..!

سیمرغ دوشنبه 8 اسفند 1390 ساعت 16:06 http://khanehaftom.blogsky.com


در رگهای احساسم سیمان جاری بود

حلالش را من نمی شناختم

تو داشتی اما...

سیمرغ دوشنبه 8 اسفند 1390 ساعت 16:20 http://khanehaftom.blogsky.com


اندازه همه بغض های فرو خورده زمین اشک داری؟

آسمان دلش گرفته است

چشمه ها خشکیده اند

این حوالی دریاچه ایست که جز به نگاه عشاق سیراب نمی شود...

احمد - ا دوشنبه 8 اسفند 1390 ساعت 16:29 http://ashianeheeshgh.blogsky.com/



سیمرغ دوشنبه 8 اسفند 1390 ساعت 17:31 http://khanehaftom.blogsky.com



تصمیم کبری گرفته ام.. کتاب عشقم را زیر باران شستشو باید!

از ده سالگی هم گذشتیم، تمام تابستان ها را پشت پنجره کوچه کز کردم و حسرت کلاس های نرفته...

زینب خوشجله دوشنبه 8 اسفند 1390 ساعت 17:52 http://zeinabbanu.blogfa.com

من
عاشق نیستم !

فقط گاهی

حرف تو که می شود

... ... ... ... دلم ...

مثل اینکه تب کند

گرم و سرد می شود

توی سینه ام چنگ می زند

آب می شود

تنگ می شود

کتاب حضورم را صحافی کرده ام!

نو نیست

اما؛

می توانی تمامش را بخوانی..

زیر خاکی ست، گیر نمی آید!

ANNA دوشنبه 8 اسفند 1390 ساعت 21:04 http://lapeste.blogksy.com

شمارش نمی خواهد
18 گام عقب مانده بودم
همین

ببین برای جبران هر گام چند روز زمان لازم بوده؟
چند 365 روز؟!!!

ANNA دوشنبه 8 اسفند 1390 ساعت 21:06 http://lapeste.blogksy.com

عزیز دل دنیا که اعتبار ندارد
شاید هم دارد
به اندازه ی شرف نداشته ی فلان ادم مثلا
!!!!!!!!!

تو
ترازویت را بیاور
من
دفتر حسابم را...


یکی می گفت ما

به بی وزنی رسیده ایم!

ANNA دوشنبه 8 اسفند 1390 ساعت 21:12 http://lapeste.blogksy.com

آن چه تنگ شده ،
دل من است ،برای تو ،
و دنیاست ، برای من ...

دلم را از هر طرف که می کشم

آب می رود...!

زیبا دوشنبه 8 اسفند 1390 ساعت 22:33 http://zibarastegari.blogsky.com

عالییییییییییییییییییییییییییییییی بود دوست خوبم واقعا لذت بردم....

ممنون عزیزم؛ لطفتان مستدام

سیمرغ سه‌شنبه 9 اسفند 1390 ساعت 13:49 http://khanehaftom.blogsky.com


ماهی گلی شده ام!

همه عشقم شده انتظار آن لحظه که بیایی و اشاره ای به تنگ حیاتم کنی...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد