دو هفته ایست که ظرف نباتمان خالی است
و آه می کشم و حسرت خراسان را...
دل به مشهد داریم؛
به یک نفس نشستن زیر رواق آویزها و عطر گرفتن از اسپند و گلاب ناب رها در هوای پَرِ پرواز ملائک...
آقا ! چشم هامان، آهوست و دست هامان ، کبوتر...
نور این شب را به چشمها و دستهامان بریز...
دل به مشهد داریم ؛ به همان پنجره، به همان سلام، به همان رضا(ع) و آه می کشیم حسرت خراسان را... (میلاد کریمی)
سلام بر سیمرغ گرانقدر
این عید بزرگ را به ساحت منورتان تبریک و شاد باش می گویم . پایدار و پیروز باشید.
نیستم
نه در هوای خراسان
و نه حتی در مجاز رابطه ها !
سلام بر آقای سیمرغ
بسیار زیبا بود
ممنون...
ایام ب کام...
خیال کن که غزالم-بیا و ضامن من شو
بیا که آتش صیاد از زبانه بیفتد
سلام
زیبا بود مثل همیشه
ببخشید که دیر به دیر سر می زنم
موفق باشید
راستی!
وقتی غزل بوی پاییز می گیرد
کلماتی شبیه برگ واژه واژه می ریزند
و زیر پای عابران این خلوت تنهایی له می شوند...
سلام مجدد
لطفا از لینک زیر بازدید فرمایید و نظر خود را بنویسید:
http://www.yjc.ir/fa/list/10/95
با تشکر
باز کن در را که توی کوچه باز
بوی عطر چای و شالی می وزد
یک نسیم روح بخش جانفزا
از خراسان شمالی می وزد
باز کن در را که دست آفتاب
باز دارد حلقه بر در می زند
مردی از ایل و تبار روشنی
از افق، از سمت دل سر می زند
باز کن در را که از آن سوی در
یک نفر دارد صدایم می کند
دست هایی مهربان از جنس نور
با غزل ها آشنایم می کند
باز کن در را که ضرباهنگ در
داستانی آشنا سر می دهد
کوچه و پس کوچه ی باب الرضا(ع)
بوی دلبر،بوی رهبر می دهد
محمدجواد ایزدپناه