تو نه برای بدنیا آمدن خورشید و نه برای نفس نفس زدنت ! گل های آنسوی طناب را ببین چشم به راه پاسخت نشسته اند و در روشنایی خورشید ! نفس نفس زدنت را می شمارند .
خود رابه باد بسپار همچو قاصدک بی بال تا باد تو را به پرواز درآورد و تودرآسمان به رقص درآیی باد بیا و مرا هم باخود به آسمان ببر مرا همچو قاصدک برقص درآر مقصدم را پیدا کنم همچون قاصدک که برشانه های باد نشست منم شانه ای پیدا کنم و درآن آرام گیرم
هر قدر نفس نفس می زنم
نمی رسم!
امانم که بریده می شود
کسی آنسوی طناب را می کشد...
تو
نه برای بدنیا آمدن خورشید
و
نه
برای نفس نفس زدنت !
گل های آنسوی
طناب را ببین
چشم
به راه
پاسخت نشسته اند
و در روشنایی خورشید !
نفس نفس زدنت را می شمارند .
مثل گلهای آفتاب گردان با وفا شده ام !
شبها سرم را پایین می اندازم...
نظری در مورد نظرتان ...
حلقه ای بر گردنم افکنده دوست
می کشد هر جا که خاطر خواه اوست ...
و این است نهایت بندگی ...
اما مهم اینست که بنده ی چه کسی باشیم و چه کسی را دوست بدانیم .
این موضوع در عین تکاثر ، دو تفسیر دارد ...
بنده ی خدا ؟
یا بنده ی شیطان !
و ققنوس خورشید هر روز در آتش متولد خواهد شد ...
وقتی که نگاهی سرخ نظاره گر آن است .
چونان سی مرغ بی بال و پر
تکه تکه شده ام
در انتظار حکمت ققنوس...!
سلام ساده ی مهربان
خوبی ؟
چه زیبا به تصویر کشیده ای کلمات را
« روی این زمین
سادگی
همیشه ضربه خورده است
و عشق پاک؛
یک دروغ محض بوده است»
گریــآن شُــــــده دلــــم
هَمــــــــچون
دُخترکــــــــی لجبــــــــآز ...
پـــــــآ به زَمین می کـــــــوبَد ؛
تـــــــــو رآ میــــــــخوآهد
تَمــــــــام تــــــــو رآ ...
باران می آید
قطره قطره تو را
آسمان می بارد...
این آرامشِـــ.. ظـاهــ رم
گمـراهتـــ.. نکنـ ــد!
در درون! خـ ـانـه بر دوشــ ـم ....
به لاک پشت ها حسادت نکن
کوله بار احساست را بر دوش بگیر
لحظه کوچ از سرزمین خاطرات
خانه به دوشی
چیزی شبیه آزادی است...
سلام ساده ی عزیزم
خوبی ؟
به اندازه همه خوبی هایی
که نثارم کرده ای
خوبم...
بی نقــ ــــــاب باش...
گاهی فقط شبیه خودتـــ ـــ
..
همیـــ ـــن ...!
هر چه می زنم که خودم باشم
انگار دست تو
روی تنهاییم نقاب می گذارد...
مدتی در اندیشه ات بودم حالا توبت توستـــ
عالی بود:)
واسه من ک همین اتفاق افتاده دقیقا یقینا
روزهاست در اندیشه ات
هوای رهایی دارم
قفس نمی گذارد...!
مـــن برای تنهــــــــــــــــا نبـودن ..
آدمهای زیادی دور و برم دارم !!!
آن چیزی که ندارم کسی برای
" بـا هــــــــــــــــم بـودن "
است
ما هستیم...
احساسم می گه خوب نیستی
خدا کنه خوب باشی
خدا کنه اروم باشی
هستی ؟
باش لطفا
هستم
تا خوب بودن فاصله دارم
اما...
هستم!
خود رابه باد بسپار
همچو قاصدک بی بال
تا باد تو را به پرواز درآورد
و تودرآسمان به رقص درآیی
باد بیا و مرا هم باخود به آسمان ببر
مرا همچو قاصدک برقص درآر
مقصدم را پیدا کنم
همچون قاصدک که برشانه های باد نشست
منم شانه ای پیدا کنم
و درآن آرام گیرم
قاصدکی ایستاده ام
باد می آید
و برایم
نشان تو را می آورد
خیلی خوب بود. و رویایی...
کاش همیشه در سیاهی می زیستم تا اشعه خورشید (چشم هایش)نسوزاندم...
به ظلمت امیدی نیست
مرا تا مرز رهایی تا نور همراهی کن!