قاف

عاقبت سی مرغشان سیمرغ شد

قاف

عاقبت سی مرغشان سیمرغ شد

اشک




روزگاری کاتب قبیله باران بودم؛


حالا


به هر سو که می نگرم


باران نمی گذارد ببینم!



نظرات 4 + ارسال نظر
زینب خوشجله دوشنبه 10 بهمن 1390 ساعت 11:23 http://zeinabbanu.blogfa.com

اخخخخخخخخخخخییییییییییی چه وب نازی داری چقدر رویاییه...اگه مایل به تبادل لینک بودی اطلاع بده که ازت بیخبر نمونم و بهت سر بزنم ج بده

سلام

ممنون از لطفتون. خوشحال میشم .

سینا دوشنبه 10 بهمن 1390 ساعت 11:53 http://ermes-3.blogsky.com/

سلام به سیمرغ عزیز
مرسی از اومدن مهربانانه ات به کلبه ی محقرم
قشنگ مینویسی وموجز و سرشار از اندیشه

درود و بدرود

بنده هم از نوشته های شما لذت بردم . لطفتان مزید امتنان.

صهبانا دوشنبه 10 بهمن 1390 ساعت 11:54 http://sahbana.blogsky.com

و قبیله ی باران را یادگارانی است که دیدگاهشان به بیکرانی چشمان دریاست ...

بسیار زیبا و ستودنی است ...
دست مریزاد.

سلامت و رستگار باشید.

ممنون از لطف بیکرانتان. سپاس دریایی ام را پذیرا باشید.

زینب خوشجله دوشنبه 10 بهمن 1390 ساعت 12:01 http://zeinabbanu.blogfa.com

گلم با افتخار لینک کردم به اسم قاف

سپاس

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد