خسی سرگردان
سوار موج جویبار
.
گردابی است در این میان
می چرخم و می چرخم
...............................
آااااااااااااااااااااای تو مهربان !
صافی صبور چشمه سار
مرا دریاب...
خسته امکاش در هر گردشم ببینمتببین سالهاست زمین میچرخد و خسته نمیشودخورشیدکم بمان تا بگردم به دورت!!!!
چرخی بزن خورشیدکمتا تمام بتابیو زمین؛از مدار خورشید خارج شود!
سلام بر سیمرغ عزیززیبا بود مثه همیشه..."دریاب مرادر برکه ی تنهایی خودتا نشوم گمدرین سرگردانی بی انتها"
گم گشته دیار محبت کجا رود نام حبیب هست و نشان حبیب نیست...!
متاسفم . اصلا اینجوری نیست شما لایق بهترینها هستید حتما الان لینک میشید
غبار ازت برکنتو خود خوب تر میدانیکی به چهیو چی به کیه عشق را تا نزدیکی های معراج رفته ایاما . . . !!!!!!!!!!!!!!!تو آدم نیستی ، انسانی وطبیعی است حتی بهغبار هم انس گیری !
به راه نارفته انس دارمو به دوستان نادیده...این حوالی؛نشانی ناپیدایی از عشق دیده ام!
سلام بسیار زیبا ... ممنون از لطف کلام شما .
اگر یک لحظه در چشمم نشینی...
وقتی مسافری چه باک از خسی و سرگردانی ... مقصد که دریاست گرداب و موج و طوفان همسفرند ، نه دلیل راه . ما مکلف به وظیفه ایم ... نه حصول نتیجه !
گرداب راه بلد نیستبیهوده می چرخد و می چرخد...غریق گرداب نباشی مسافر!
خوب است کسی ما را دریابد
کسی این حوالی نیستمن و توایم فقط؛بیا هر کدام آغوش واکنیم...
مهم نیست هوا گرم باشد یا سردمن بـــهانه می گیرم وتو دهانـم را ،با یک بــوسه ببند ...
داغمه روی لبهایترد همان بوسه داغ ...
لیوان چایی روی میزدر انتظار یک بوسه است . نه تو می آیی و نه او گرم می ماند ... چه گناهی دارد سماوری که داغ دیده است؟
گناه من و سماور یکیستبیخودی برای تو جوش زنیم!!!
آی تو مهربان !صافی صبور چشمه سارمرا دریاب------------سلامممنون---------دوست داشتی به حوالی منم بیا
سلامبی پیرایه آمدی به خانه امبی حتی؛ چراغی، دریچه ای...چشم بسته ام بر ازدحام این همه بدبختیرشته ای امامیان من و تو درد می کندکه وامیداردمتا بخوانمت!
سلام مهربانشما هم با افتخارلینک شدید
دیگر به دیدنت نمی آیم.روز به روزدارند قد می کِشند این کوه ها
کوهها که قد می کشندانگار دلم به قطره های اشکآب می رود...
همیشه سبز می*خشکدهمیشه ساده می*بازدهمیشه لشکر اندوهبه قلب ساده می*تازدمن آن سبزم که رستن راتو آخر بردی از یادمچه ساده هستی خود رابه باد سادگی دادم
همیشه ساده می بازد...!!!
سلامبسیار زیبا بودسوار بر موج بودن حس زیباییست
سرگردانمگمشده امزیبا آن است که هر چه می چرخمپیدا نمی شوم!
سلامپیدایتان نکردمنشان تان را از رد قلمتان بر صفحه مجازی جستجو کردمشما را جستجو می کنمصافی صبور چشمه سار را در تو یافتم.مراقب خودت باش
چشمه ابتدای چشمهایتردی ندارماین روزهامداد گران شدهاحتکار واژگان داریم!
چرا نیستی
که جایی که دریاست من کیستم...؟!
خسته ام
کاش در هر گردشم ببینمت
ببین سالهاست زمین میچرخد و خسته نمیشود
خورشیدکم بمان تا بگردم به دورت!!!!
چرخی بزن خورشیدکم
تا تمام بتابی
و زمین؛
از مدار خورشید خارج شود!
سلام بر سیمرغ عزیز


زیبا بود مثه همیشه
...
"دریاب مرا
در برکه ی تنهایی خود
تا نشوم گم
درین سرگردانی بی انتها"
گم گشته دیار محبت کجا رود
نام حبیب هست و نشان حبیب نیست...!
متاسفم . اصلا اینجوری نیست شما لایق بهترینها هستید حتما الان لینک میشید
غبار ازت برکن
تو خود خوب تر میدانی
کی به چهی
و چی به کیه
عشق را تا نزدیکی های معراج
رفته ای
اما . . . !!!!!!!!!!!!!!!
تو آدم نیستی ، انسانی
و
طبیعی است حتی به
غبار هم انس گیری !
به راه نارفته انس دارم
و به دوستان نادیده...
این حوالی؛
نشانی ناپیدایی از عشق دیده ام!
سلام
بسیار زیبا ...
ممنون از لطف کلام شما .
اگر یک لحظه در چشمم نشینی...
وقتی مسافری چه باک از خسی و سرگردانی ...
مقصد که دریاست گرداب و موج و طوفان همسفرند ، نه دلیل راه . ما مکلف به وظیفه ایم ... نه حصول نتیجه !
گرداب راه بلد نیست
بیهوده می چرخد و می چرخد...
غریق گرداب نباشی مسافر!
خوب است کسی ما را دریابد
کسی این حوالی نیست
من و توایم فقط؛
بیا هر کدام آغوش واکنیم...
مهم نیست هوا گرم باشد یا سرد
من بـــهانه می گیرم و
تو
دهانـم را ،با یک بــوسه ببند ...
داغمه روی لبهایت
رد همان بوسه داغ ...
لیوان چایی روی میزدر انتظار یک بوسه است .
نه تو می آیی و نه او گرم می ماند ...
چه گناهی دارد سماوری که داغ دیده است؟
گناه من و سماور یکیست
بیخودی برای تو جوش زنیم!!!
آی تو مهربان !
صافی صبور چشمه سار
مرا دریاب
------------
سلام
ممنون
---------
دوست داشتی به حوالی منم بیا
سلام
بی پیرایه آمدی به خانه ام
بی حتی؛ چراغی، دریچه ای...
چشم بسته ام بر ازدحام این همه بدبختی
رشته ای اما
میان من و تو درد می کند
که وامیداردم
تا بخوانمت!
سلام مهربان
شما هم
با افتخار
لینک شدید
دیگر به دیدنت نمی آیم.
روز به روز
دارند قد می کِشند این کوه ها
کوهها که قد می کشند
انگار دلم به قطره های اشک
آب می رود...
همیشه سبز می*خشکد
همیشه ساده می*بازد
همیشه لشکر اندوه
به قلب ساده می*تازد
من آن سبزم که رستن را
تو آخر بردی از یادم
چه ساده هستی خود را
به باد سادگی دادم
همیشه ساده می بازد...!!!
سلام
بسیار زیبا بود
سوار بر موج بودن حس زیباییست
سرگردانم
گمشده ام
زیبا آن است که هر چه می چرخم
پیدا نمی شوم!
سلام
پیدایتان نکردم
نشان تان را از رد قلمتان بر صفحه مجازی جستجو کردم
شما را جستجو می کنم
صافی صبور چشمه سار را در تو یافتم.
مراقب خودت باش
چشمه ابتدای چشمهایت
ردی ندارم
این روزها
مداد گران شده
احتکار واژگان داریم!
چرا نیستی
که جایی که دریاست من کیستم...؟!