سیب ســرخی رها شده در زلال جویبارم؛
دستی که به چیــــدنم قد برافراشته بود،
قدردان داشـــــته هایش نـبود...
.....................................................
سیب و انار میوه عشقند، انجیر و زیتون ثمر بهشت!!
تو بگو؛
تکلیف بادام های تلخ را...؟!
ذهــن من و سپیـــــــده بادام های تلــخ
یاد تــو و گـــــزاره بادام هـای تلـخ
در روح و جان خسته من می کشد هنوز
دست تو یادواره بادام های تلخ ...
سر گشته ام...
بیمار خاطرات تو ؛
به داروی کدام طبیب
درمان پذیرد..؟
یادت می آید؟ ؛
" تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد"
آسیمه سر شده ام..
از تمام ضمایر مفرد مخاطبی که خیال اتحادشان نیست!
از تو ...
از تو ...
از تو ...
سلام
کوتاهند و زیبا
قشنگند و پر محتوا
اما !
نقطه چین ها به تناسب نوشته ها نیست
یا
برایمان بیشتر بنویس
ویا
نقطه چین ها را کمتر کن !
نقطه چین ها ناگفته های روان منند
که مگر تفسیرش را دوستان خوبی چون شما از عهده برآیند...
اما؛
به دیده منت! تلاش می کنم کمتر از نقطه چین استفاده کنم.
نزد نعمت آفرین، سیب سرخ و بادام تلخ هر دو آفریده اند و برای هر کدام حکمت ، خاصیت و مرتبتی ...
تلخی و شیرینی را نباید نگریست ...
سیب میوه ای شیرین بود که تلخی هبوط را به آدمی چشاند ...
چه کسی میداند ...
شاید اگر سیب هم تلخ بود زمین را بگونه ای دیگر می دیدیم ...
سلام
ممنون از لطف کلام زیبای شما ...
سیب وجودتان بدور از آفات و بلایا
پیروز و رستگار باشید.
منتظر حضورتان هستم
سلام

خیلی قشنگ بودن شعرهایی ک نوشتی دوست عزیز
ممنون از شما
بادام ها مثل ادمها بلاتکلیفند
سلام
از تمام دار دنیا ، تنها یک چیز دارم :
دوستت !
دلمــ بُغض کرده
از آن بُغض ـهآیے کــِ دلتــــ همیشه بــِ خاطرش مےگرفتــــ
چرا این روزهآ دلتــــ کمــ مےگیرد؟؟
ــمَن که بُغض هایمــ همیشگیست!!!
چشمانت کارناوال آتش بازیست!
یک روز در هر سال
برای تماشایش میروم
و باقی روزهایم را
وقت خاموش کردن آتشی میکنم
که زیر پوستم شعله میکشد!
چَـنـــــدان هـَــم دور نیستی،
فـَقط به انــــدازه ی یک "نمیدانـَـ م" از من فاصِلـــــ ــــ ـه گِرفته ای!!
آری، "نِمیدانم" کـُجایی ..
سلام
متن زیبائیست.دستت درد نکنه .
ممنونم که سر زدی.با بقیه مجموعه جوابیه های شعر سیب آپم.خوشحال میشم بیای